پیک تردید

نمی دانم چرا حالم خراب است

درون سینه ام آشوب و تاب است

به دستم پیک قیپاقیپ(مالامال)تردید

دلم در حسرت جام شراب است

کماکان چشم امیدم به تقدیر

تمام آرزوهایم سراب است

چه خوابی دارد این دنیای هموار

همه مشکهای رو خر پر زآب است

گذشتیم و گذشت عمرم به فانی

گمان بردم تنم از جنس ناب است

زمین چیزی به جز یادش گرامی

وجودم رفتنی عکسم به قاب است!

 

                             سروده ی برادر عزیزم آقا مصطفی

جیرجیرو بیدکردوییه چنارتوران

جیرجیرو گفتی و کردی کبابم

به یادم آمد ایام شبابم

غروب و جیرجیروهای سفیدی

که خیمه می زدند بر روی بیدی

برای جیرجیرو دامی کنید پهن

نباشد احتیاجی به فلاخن

که صیدش راحت است و بی تکلف

چنان آسان چون قورت دادن تف

پس از صیدی چنین تنزو ختایی

تناول کردنش سخت است خدایی